Wednesday, March 12, 2008

آفرينش دوست - سه

سومین و آخرین یادداشت را دوستی نوشته که حقیقتاً دوستی است که سرنوشت در برابر من نهاد... همانطور که در یادداشت اول اشاره کردم... سال دوم دبیرستان ، از دوست صمیمی خودم(هومن) جدا شدم... آن موقع اصلاً فکر نمی کردم که این هجران و دوری، به یافتن دوستی منجر شود که جای خالی هومن را پُر کند (البته با توجه به ابعاد فیزیکی و هیکل، نه تنها جای هومن را پر کرد بلکه جای اضافه هم اشغال کرد!!!) سال دوم دبیرستان، با همه مشخصات و معیارهایش در تاریخ تحصیلات من یگانه و جاودان است... هنوز هم معتقدم که بهترین سال دوران تحصیلم آنجا گذشت... با سعید در سال دوم آشنا شدم... یک روز ، موقع بازگشت به خانه، جلو آمد و آشنایی داد...(فرد واسطه کسی نبود جز پسرخاله او که دانش آموز پدرم بود) من بعد از آنکه معلوماتش را سنجیدم ، فهمیدم که این آدم بهترین رفیق سال تحصیلی پیش رو است...

تثبیت دوستی ما، در ایام انتخابات نمایشی شورای دانش آموزی مدرسه رقم خورد... از کلاس ما ، من و او کاندیدا شدیم... در دوران تبلیغات ، من برگه هایی مهیا کردم (در تصویر می بینید) و اسم خودم و او را نوشتم و به مدرسه بردم... حسابی غافلگیر شد و در تنگنای اخلاقی(رو در بایستی!!) قرار گرفت و با عمل مشابه ، مُهر تأییدی بر رابطه مان زد... بگذریم هر دو رأی آوردیم... او شد رئیس شورا و من معاون شورا... یادش به خیر [نویسنده دچار نوستالژی می شود و به فکر فرو می رود!]

سال سوم جدا شدیم (او بزرگوارانه ، هر از گاهی از ما خبر می گرفت) ... دوباره در پیش دانشگاهی با هم هستیم... سعید را به هومن معرفی کردم و ما [سه نفر] در حال حاضر ، اغلب ، وقت مان را باهـــم می گذرانیم...

به نام آفریدگار انسان

مصطفی جان به من گفتی که درباره ویژگی های تو یا بهتر بگویم ابعاد شخصیتی تو چند بندی بنویسم؛ من هم طبق معمول گذشته به گفته های تو احترام گذاشتم و این کار را انجام دادم.

نمی دانم مخاطب من تو هستی یا دوستان و یا... به هر حال از نظر من زندگی هر انسانی به دوره هایی تقسیم می شود.تو هم از این قاعده مستثنی نیستی. تو هم مثل من، مثل هومن، مراحلی از زندگی ات را پشت سر گذاشتی ؛ اما، تفاوت من با تو در این است که تو این مراحل را با موفقیت پشت سر گذاشتی ولی من این مراحل را با آن چیزی که از خودم سراغ داشتم ؛ زیاد موفق نبودم، البته به چیزهایی رسیدم که شاید تو به آنها نرسیده باشی و بالعکس.

به نظر من چون تو این مراحل را موفق سپری کردی شخصیت عاقل تری نسبت به من داری. خیلی ها به من میگن که خودت را ضعیف نشان نده ؛ اما، من به واقع در پیشگاه تو سرم به زیر است و در برابر اراده راسخ و پاک تو چیزی نیستم.

مصطفی عزیز ! این مطالب من شبیه به نامه هایی است که به انسان بزرگی همانند تو ، آن هم از طرف دوستی که به واقع از اعماق وجود خود به تو علاقه دارد می باشد. من به بعضی از فاکتورهای شخصیتی تو غبطه می خورم. آرامش- اعتماد به نفس – مؤدب بودن – برخی از ویژگی هایی شخصیتی توست. اما در کنار این ویژگی ها نداشتن جسارت کافی و عدم روابط عمومی مناسب از بارزترین ویژگی های منفی توست.

دوست رند من ! من امیدوارم مطالبی کلیشه ای و توخالی برای تو ننوشته باشم. من تو را واقعی ترین دوست خود می دانم. برای همیشه موفق باشی و به اهداف زیبا و پاک خودت برسی.

مـــهر تو مرا به آسمان مـــــی خوانـــد/ حرف تو حدیث عشق را می مانـد

مست است ز بوسه های دستت باران/ دستـــــان تو راز ابر را مــــی داند

با زیباترین احساسات

سعید نبی پور

11/11/1386

2 comments:

  1. خیلی خوشحالم که ارتباط های چند دوست صمیمی را بدون آنکه خودشان بدانند دنبال میکنم. راستش حس خیلی جالبی دارد. یه چیز تو مایه های همون فضولی خودمون. انشا الله دوستی هایتان سال دیگر صمیمی تر شود. دوست مخفیتان محمد قدسی

    ReplyDelete
  2. سال نو مبارک بابت نوشتهای محبت امیزی که نسبت به من داشتی خیلی ممنونم.سال خوبی برای تو و خانواده فرهیخته تو ارزو می کنم. با زیباترین احساسات سعید نبی پور 1386/12/29

    ReplyDelete