Thursday, February 28, 2008

خون بایدت خورد در گاه و بی گاه

بعد از مدتی کسالت و نا امیدی بازم حال و حوصله به من برگشت. اتفاق خوشایندی بود... با اینکه سه نامه ( دو نامه از دوستام و یک نوشته از دوست مکاتبه ایم ) دریافت کردم ولی همونطور که گفتم حوصله نداشتم چیزی بنویسم... از حد و حدود این کسالت همین قدر بس که برای برندگان اسکار هیچ کاری تو وبلاگم نکردم(این یعنی حتی سینما هم جذابیت چندانی در این دوره نا امیدی نداشت)...

مدام این بیت های حافظ شیرازی رو زمزمه می کردم و به قولی غم و غصه رو از خودم دور می کردم:

حافظ چه نالی گر وصل خواهی؟/ خون بایدت خورد در گاه و بی گاه

یا این یکی :

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب / به راحتی نرسید ، آن که زحمتی نکشید

این حالت نا امیدی هر از گاهی به سراغم میاد ولی این دفعه حسابی طولانی شده بود که خوشبختانه امروز دیگه تموم شد(امیدوارم)

اسکار هم برندگانش اعلام شد... برادران کوئن هم اسکار گرفتن... الآن تنها بی عدالتی آکادمی(اونطور که ذهنم یاری میکنه) با دادن یک اسکار کارگردانی به ریدلی اسکات جبران میشه.... تنها درباره یه رشته پیش بینی کرده بودم که بهترین بازیگر زن بود که مطابق پیش بینی من اسکار رسید به ماریون کوتیارد....

حرف از فیلم به میون اومد... باید بگم با اجازه مهرجویی دی وی دی سنتوری رو گرفتم و چهار بار دیدم... چهار بار نه از شدت علاقه بلکه هر بار یکی از اعضای خانواده ازم می خواست بزارم تا فیلم رو ببینه... من هم که از خدام بود... خلاصه با احتساب مرتبه ای که تنها دیدمش؛ در این یک هفته اخیر چهار بار به تماشای سنتوری مهرجویی نشستم... از فیلم خوشم اومد ولی بعضی جاها هم حسابی خورد تو ذوق ام ... مثلاً اون نماهایی که رادان داره به بیماران درس موسیقی میده...چقدر مسخره و مضحک جلوه میکنه!!... یا چهره اعصاب خوردکن محمد سلوکی در نقش دکتر که دائم لبخند میزنه و به شکل ِ بدشکلی میخواد طبیعی جلوه کنه....

از فردا سعی می کنم نوشته هایی که درباره من نوشته شده رو بزارم تو وبلاگ تا شما هم از نظرات دوستان راجع من مطلع بشید... البته زیاد ننوشتن ولی همون قدر که نوشتن لطف کردن...

1 comment:

  1. man ham modat has ke halo hoseleye hich kario nadaram.bavar mikoni,hata ketab ha o film haee ke didam hich kodoom mano sare shogh nayavord!(joz juno)
    man ham tavalodeto tabrik goftam va ye chizaee vasat neveshtam.alan ke nemibinamesh,omidvaram khodet vardashte bashish va pak nashode bashe
    kholase ke zendegi bayad kard.to ham ke kam kam dari be akharaye khat miresi
    bade eyd,dorane khoobo rahate,age azash ba barname rizi be khoobi estefade koni,va albate ta alan khoob pish oomade bashi

    ReplyDelete