Monday, June 2, 2008

پاشنه آشیل یا چشمان اسفندیار؟

درباره امتحان جامع چیزی ننویسم بهتر است... فقط همین اندازه بس که ، در عربی پیشرفت چشمگیری داشتم (البته بنابر محاسبات اولیه)...چندان هم نگران (به معنی مضطرب) آینده نیستم ولی نگران (به معنی نگریستن) آنم... به توصیه دوستان و مهم تر از همه حافظ شیرازی عمل می کنم و به الطاف خداوندی واثق می شوم... پس از این موضوع بگذریم...

همین طور که درس میخونم... منظورم چندبار خوندن یه درسه... بیشتر به نکات ریز و کوچیکش پی می برم... یا مسائل ظریفی که برام بی اهمیت بودن در این چندباره خوندن ، بیشترخودنمایی میکنن...

مثلاً یه جایی میخونم که اسفندیار شاهنامه با آشیل در افسانه های یونانی قابل مقایسه است... ولی من میگم ظرافتی که در خلق اسفندیار به کار رفته، اصلاً قابل قیاس با آشیل نیست... البته من چگونگی رویین تن شدن آشیل رو نمیدونم ولی با همین اطلاعات میدونم که ظرافتی که در آسیب پذیری اسفندیار گذاشته شده ؛ به هیچ وجه نمی تونیم در آشیل سراغ بگیریم...

اسفندیار هنگامی که توسط زرتشت در آب شست و شو داده می شد، چشم هاش رو می بنده و همین باعث میشه از اون ناحیه آسیب پذیر بشه ... یا مثلاً زیگفرید در افسانه های آلمانی [؟] وقتی میخواسته در خون اژدها خودشو بشوره ، به دلیلی زخمی که در ناحیه پشت داشته ، اون قسمت آسيب ناپذير نشده و به دلیل حماقت خودش در برملا کردن این راز ، اندکی بعد توسط اطرافیانش کشته میشه...

اسفندیار ایرانی اصلاً چیز دیگری است و این نکته سنجی روایت گر باعث شده امروز بگویم(بگوييم) که این رویین تن با دیگر رویین تن های جهان تفاوت اساسی دارد...

این نکته کوچک به ظاهر بی ارزش که شاید همه در نگاه اول اون رو بفهمند ، لذت بسیار بزرگی برای من داشته و هنوزم از یادآوری اش نیرو میگیرم و خوشحال میشم...

No comments:

Post a Comment