Tuesday, July 8, 2008

نماي آخر

تأخیر زیادی افتاد بین آخرین پست و این یکی... دو دلیل عمده داشت... اول اینکه داشتم دوباره زندگی کردن رو تمرین می کردم... منظورم زندگی کردن به شکل و شیوه عادی... رسیدگی به وبلاگ «چیزی شبیه آن» دلیل دوم بود...

کنکور رفت و دیگر برنخواهد گشت ولی ما در آینده نزدیک ، به آنچه از ما سر زد جوابگو خواهیم بود...راستش تو کنکور بد آوردم...این بدبیاری چیزی نیست که بخوام الآن بگم... دوستان نزدیک میدونن... احتمالاً در هفته دوم مرداد، این واقعه رو جهانی می کنم و یک پست مخصوص بهش اختصاص میدم...

اینجا داره یک ریز بارون میباره... هوا خنک تر و اخلاق آدما خوب تر و احساس من لطیف تر شده... یا فیلم می بینم یا کتاب میخونم یا نقد می نویسم... یا هر کاری که دوست داشته باشم ولی سفر نمی رم... برای سفر رفتن هنوز خودمو راضی نکردم...اطرافیان میگن بیا یه دور بزن... میگم تو این مدت اونقدر دور زدم که سرم گیج رفته، بذارید یه کم هم شده استراحت کنم... کاری رو که باب میلم نیست انجام ندم... تا یه مدتی منو به حال خودم بذارید...

خداوند رحمان هم که همش در حال آزمایش منه... خصوصاً تو این روزا... جالبه که بگم در اکثر موقعیت ها هوشیار هستم... یعنی میدونم در چه زمینه ای دارم مورد آزمایش قرار می گیرم...

دیروز یه سر با دوستم ، هومن ، رفته بودیم بیرون... فیلمنامه کوتاهش رو آورده بود که باهم درباره اش حرف بزنیم... فیلمنامه خوبی بود... فقط کمی درباره نمای پایانی باهاش مخالف بودم... هنوز هم فکر می کنم که باعث اشتباه بیننده میشه و بیننده [ و البته خواننده] رو، یه ذره از مقصودی که نویسنده داشته دور می کنه... اهمیت این نمای کوتاه به قدریه که به کل فیلمنامه معنا میده و مقصود نویسنده در همین یه نما آشکار میشه...

در اثنای بحث ما دوستش رو دیدیم... خبر آورده بود که کارش قرار ساخته بشه... یعنی عنوان شادی آور «جهت تولید» به فیلمنامه هومن خورده بود... این دیدار تصادفی که نتیجه اش این خبر خوب بود ، منو به فکر فرو برد...

نمی دونم این واقعه می خواست به من بگه پایان همینطوری خوبه (چون تصمیم گیرندگان انجمن که از نظر من مطلع نبودن).... یا می خواست به هومن بگه ، این پیشنهاد منو به فال نیک بگیره و یه نما به فیلمش اضافه کنه.... به هر حال آینده ، نتیجه نهایی تصمیم های ما رو مشخص میکنه... فقط باید دعا کرد و امیدوار بود که کار درست رو انجام داده باشیم....

2 comments:

  1. خوشحالم که برگشتی و البته به وبلاگم سر زدی.
    من جات خالی رفتم مشهد شما رو هم دعا کردم
    تو کدوم وبلاگ مینویسی چون میخوام ادت کنم میپرسم؟
    به هامون سلام برسون و بگو یه سری به وبلاگم بزنه.
    راستی به روزم یه نگتهی بنداز

    ReplyDelete
  2. moama chon hal shavad asan shavad:D
    bia ye tahlil ghable natije erae bede,ke hich sooe ghezavati toosh nabashe,az zaaf ha va ghodrat hat
    albate manzooram webloget nist.baraye khodet benevis.be darde zendegi mikhore,bedarde man khord.chon konkoor mesle hameye mobareze haee hast ke dar ayande sare rahet gharar migire
    mobarezei ke ham jesme ghavi mitalabe,ham hoosho zekavat...

    ReplyDelete