Tuesday, November 13, 2007

بارش و تابش

یکی از خاصیت های هوای مناطق شمالی کشور ، این است که به طور ناگهانی دچار تغییر می شود. دیروز هم یکی از آن روزها بود. در عرض فقط پنج دقیقه باد با شدت نگران کننده ای شروع به وزیدن کرد و آسمان آبی و آفتابی شهر، به یکباره با ابرهای خاکستری و سیاه پوشیده شد. بگذریم از تعداد درختانی که افتادند و شاخه هایی که شکستند. باران بارید . اما آسمان دیروز، مردد بود. در یک گوشه خورشید می درخشید و بالای سر ما باران می بارید. این دوگانگی و تضاد در نوع خودش بسیار جالب بود و تصویری زیبا در برابر چشمانم ایجاد کرد.

ناخودآگاه به یاد نمایی از فیلم فارست گامپ افتادم. جایی که او به عنوان یک سرباز آمریکایی در جنگل های ویتنام در حال پیشروی است و روی تصویر درباره عجیب بودن سرزمین دشمن سخن می گوید و بلافاصله وضع هوا دگرگون می شود.

***

نتایج آزمون اول سنجش را دیدم. بد نبود ولی راضی نیستم. احساس می کنم که ظرفیتم بالاتر از این چیز هاست ولی چه کنم که این مدرسه دست و پایم را بسته. با این شرایط خیلی زود خسته می شوم. این فقط مربوط به من نیست و اکثر بچه ها نسبت به این شرایط احساس بدی دارند.

نتیجه را امروز اعلام نمی کنم و در یک جمع بندی کلی در پایان سال همراه سایر آزمـــون ها ، همه را رو می کنم.

***

الآن چند ماه هست که به شدت خسیس شدم. حتی نسبت به دوستان صمیمی و اعضای خانواده. به کسی قول نمی دهم . به سختی چیزی را به کسی قرض می دهم و خلاصه از نگاه سایرین آدم بدی شدم. از همین جا از همه (به خصوص هومن عزیز که داره این کلمات را میخونه ) عذرخواهی می کنم. و این رو هم اضافه کنم که قصد دارم تا اطلاع ثانوی همینطور بد بمونم !!!

1 comment:

  1. حق داری.عادیه.سال کنکور همینه. امیدوارم نتیجه ی دلخواه رو هم بگیری.خیلی هم به دبیرستان باج نده.نه معدل پیش دانشگاهی واست مهمه.نه جلب رضایت دبیرها..بذارشون به حال خودشون.

    اتفاقا این ورا هم طوفان بدی اومد.خوشبختانه چیزی نشد

    ReplyDelete