Friday, August 28, 2009

حکایت «پسرفتی» که پیشروی دارد

چند روزی است که فکر «انقلاب فرهنگی دوم» دست از سرم برنمی دارد...اگرچه زمزمه های این چنینی در سال 86 هم مطرح بود اما این بار، بعد از انتخابات و حوادث پس از آن ، طراحان ممکن است به فکر اجرای طرح شان بیفتند...البته از لحاظ تغییر محتوایی دروس که کاری از پیش نمی برند... به قول صادق زیباکلام، انقلاب فرهنگی اول هم نه برای بازسازی و بهبود نظام آموزشی که سرپوشی برای حذف سیاسی اساتید دگراندیش و غیرهمفکر با حکومت انجام گرفت...اما واقعاً چه می کنند؟... مگر می شود فکرها را نابود کرد؟...در عصر ارتباطات ، قصد قطع ارتباط دارند؟...واقعاً فکر می کنند با گرفتن کرسی تدریس، تعداد مخاطب افراد کم می شود؟... تا ببینیم چه شود... .

در دادگاه چند روز پیش ، سخنان عجیبی زده شد... از زیرسؤال بردن ماکس وبر گرفته تا یورگن هابرماس... بخشی از دانش جامعه شناسی را زیرسؤال بردند...هر چه باشد جامعه شناسی علم «تغییر» است... یکی از کارکردهای جامعه شناسی این است که پیش بینی کند اگر وضع موجود ادامه یابد ؛ چه رخ می دهد... جالب اینجاست که غالب پیش بینی های این سنخی در جامعه شناسی درست از کار درنمی آیند...چون موضوع پیش بینی انسان و عملکرد انسان هاست...آدم ها با شناخت عواقب و پیامد ها ، عملکرد خود را تغییر می دهند... اگر زمامداران امور هوشیار باشند با تغییر سیاست ها اجازه نمی دهند ، وضع نامطلوب به وقوع بپیوندد... جامعه شناسی نقش آگاه کنندگی خود را این چنین ایفا می کند... علم هشدار هاست و تغییرها...

دیشب سخنرانی «تشیع علوی ، تشیع صفوی» از شریعتی را گوش می دادم...سخنش به نوعی سخن امروز ماست... تبدیل شدن جنبش ها و نهضت ها به نظام ها و نهادها... و چرخه بی پایان تاریخ بر همین مدار... .

جامعه ما ، با وجود تمدن چندهزار ساله ، هنوز نخبگانش نگران آنند که با آمدن این یا آن فرد در قوه اجرایی کشور، روزنامه ها بسته می شوند، فیلم ها توقیف می شوند، کارگزاران حکومتی تغییر می کنند و صدها نگرانی دیگر...و اوضاع ما ، حکایت همان پسرفتی است که همچنان پیشرفت دارد...حکایت ایران، حکایت کشوری است رئیس جمهورش را طبقه انبوه محروم با تمام معیارهای مورد نظرشان انتخاب می کنند؛ و نخبگان اش حاضر نیستند با رئیس جمهور کار کنند... .

قصد دارم تا جای ممکن دیگر درباره سیاست، مصداقی صحبت نکنم... نه اینجا و نه در هیچ محفل دیگری...و رسماً از «مشارکت» استعفا می دهم... .

No comments:

Post a Comment