Saturday, January 19, 2008

درون آینه ها در پی چه می گردی؟

درون آینه ها در پی چه می گردی؟ / بیا ز سنگ بپرسیم/ که از فرجام ما چه می داند/ بیا ز سنگ بپرسیم،/ زان که غیر از سنگ/ کسی حکایت فرجام را نمی داند! / همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است! / نگاه کن، / نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ/ چه سنگ بارانی! گیرم گریختی همه عمر، / کجا پناه بری؟/ خانه ی خدا سنگ است! /

به قصه های غریبانه ام ببخشایید! / که من- که سنگ صبورم- / نه سنگم و نه صبور! / دلی که می شود از غصه تنگ ، می ترکد / چه جای دل، که درین خانه سنگ می ترکد! / در آن مقام، که خون از گلوی نای چکد / عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد/ چنان درنگ به ما چیره شد، که سنگ شدیم!/ دلم ازین همه سنگ و درنگ می ترکد/

بیا ز سنگ بپرسیم / که از حکایت فرجام ما چه می داند/ از آن که عاقبتِ کار ِ جام با سنگ است! / بیا ز سنگ بپرسیم/ نه بی گمان، همه در زیر سنگ می پوسیم/ و نامی از ما بر روی سنگ می ماند/ درون آینه ها در پی چه می گردی؟

فریدون مشیری

No comments:

Post a Comment