Monday, September 17, 2007

چنین هستیم

ما وانمود می کنیم که با چیزهای جدید کاملاً موافقیم.ما به دیگران نشان می دهیم که از چیزهای پیچیده خوشمان می آید. چیزهای ساده را مسخره می کنیم. فلسفه بافی می کنیم چنان که کسی حرف هایمان را نفهمد. کتاب هایی می خریم که فقط روشنفکرها می خوانند. از همان کتاب هایی که وقتی دیگران دستمان می بینند یا وقتی اسم شان را می بریم ؛ دهان دیگران باز می ماند که عجـب آدم فرهیخته ای است...

کلمات ثقیلی که به کار می بریم حتی برای خودمان ملموس نیستند ولی با افتخار آنها را جلوی دوستانمان به کار می بریم...

دعوت دوست قدیمی مان برای تماشای یک فیلم کمدی ایرانی(از نوع سخیف اش مثلاً شارلاتان) را رد می کنیم. ولی فردا بعدازظهر تنهایی برای تماشایش به سینما می رویم. به همه می گوییم ما به کمتر از هامون راضی نیستیم.

با مشقت بسیار فیلم هایی را تماشا می کنیم که چنان از استعاره و نماد مملو هستند که جز با خواندن چند کتاب ، هیچ چیز ازشان نمی فهمیم. اما وانمود می کنیم همه چیزشان را درک کرده ایم و درباره شان برای کسی توضیح نمی دهیم. می گوییم خودتان بروید و مطالعه کنید.

خودمان را عاشق کیشلوفسکی و تارکوفسکی و کوبریک و برسون و... نشان می دهیم ولی می ترسیم بگوییم چند شب پیش فیلمی با بازی راب اشنایدر دیدیم...

با تأسف ظاهری، کوچکترین خبر توقیف و تحقیر و محکومیت را همه جا بازگو می کنیم ؛ بدون اینکه هیچ حسی نسبت به آن فرد محکوم داشته باشیم، فقط می گوییم. فقط می گوییم که مخالفیم.

مجلات وزین و پرمعنی می خریم در حالی که ازشان هیچ چیزی دستگیرمان نمی شود. هنگام خریدنشان نگاهی حسرت آلود به مجلات زرد خانوادگی می اندازیم که ای کاش می دانستم فال این ماهم چیست؟!!

به همه می گوییم از نظرات مخالف استقبال می کنیم ولی پشت سر مخالف ، هر چه از دهانمان در بیاید می گوییم. «او بی سواد است. هیچ نمی فهمد{...}...»

ما ژست روشنفکری می گیریم... ما روشنفکرنما هستیم...

No comments:

Post a Comment